فصل NO

The silence depressed me. It wasn't the silence of silence. It was my own silence. ~Sylvia Plath, The Bell Jar

فصل NO

The silence depressed me. It wasn't the silence of silence. It was my own silence. ~Sylvia Plath, The Bell Jar

Familiale

.

.

مادر بافتنی می بافد

پسر می جنگد

مادر فکر می کند همه اینها  طبیعی ست.

و پدر..پدر چه می کند؟

او کار می کند

زنش بافتنی می بافد

پسرش می جنگد

و او کار می کند

پدر.. فکر می کند همه اینها طبیعی ست.

و پسر....و پسر

او چه فکری می کند؟

پسر هیچ فکری نمی کند..مطلقا هیچ..

پسر..مادرش بافتنی می بافد... پدرش کار می کند...خودش می جنگد

زمانی که جنگ تمام شود

با پدرش کار خواهد کرد

جنگ ادامه دارد..مادر بافتنیش را ادامه می دهد

پدر ادامه می دهد..کار می کند

پسر کشته می شود و دیگر ادامه نمی دهد

پدر و مادر به گورستان می روند

پدر و مادر فکر می کنند این طبیعی ست

زندگی ادامه دارد..زندگی با بافتنی..جنگ..و کار..

 

                                                                             -Jacques Prevert

.

. 

نظرات 13 + ارسال نظر
فرهاد چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:39 ب.ظ http://miracle.blogsky.com

خیلی قشنگ بود ...مونتها من الان نمی‌دونم چه نظری میشه داد..
بعدن برمیگردم.

mr.alen چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 08:04 ب.ظ http://hadimohammadi.blogfa.com

سلام
واقعا وبلاگ جالبی دارید . با تبادل لینک موافقید ؟
خوشحال می شم ما رو لینک کنید و اجازه لینکتون رو به ما بدید .
عنوان لینک ما
(وبلاگ هادی محمدی)

اگه با تبادل لینک موافق بودید حتما به من اطلاع بدید که شما رو با چه عنوانی لینک کنم .

پریسا پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 05:10 ب.ظ http://samfunitarik.blogfa.com

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
خوب هستین؟
e کلی ببخشیددد مثل اینکه من خیلی دیر سر زدم آخه چند بار سر زدم آپ نکرده بودید بعد دیگه هیچی دیگه خلاصه شرمنده.
نوشته‌هایی که انتخاب می‌کنید خیلی قشنگن تابلو خیلی مطالعه دارید نه سطحین نه خیلی پیچیده.
من خواستم راجع به این نوشتتون یه چی بگم بعد دیدم من شروع کنم به تحلیل کردن دیگه همینجوری مینویسم اونوقت میشه یه طومار! خجالت کشیدم ننوشتم!
خوب خوب خوب باشید .
تا بعد. (گل)

من جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:28 ق.ظ http://man7.blogsky.com

اینم یه قاچ از زندگیه منتها به نظر من یه قاچ با مزه ی تلخ.

آزاده جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:27 ب.ظ http://www.callmyname.blogsky.com/

چشمهامون به عادت دیدن، عادت دارن.. نمیدونم کی طبیعی بودنو میفهمیم

باربد جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:12 ب.ظ http://www.farahat.blogfa.com/

سلام یه کلاس بافتنی کامل بود مرسی

سارا یکشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:16 ب.ظ

این است زندگی
تکرار..تکرار...........تکرار.......................خستگی............................................تمام



به روزم .و متاسفم

پریسا دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 06:27 ب.ظ

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
مرسی منصوره جون خیلی خیلی خیلی لطف دارید عزیزم.
آره خوب دیگه قسمت بود دیگه یخورده سخت بود آخه همه دوستام که پارسال باهام موندن که رتبشون پارسال از من بدتر بود از من بهتر شدن.
اما خوب مهم نیست حتما صلاحی در کار بوده.
شما چرا دیگه دیر به دیر آپ میکنید؟؟؟!!
من یادمه یه مدت زود به زود آپ میکردید
با آقای یا من یا مرگ رقابت گذاشتین هر کی دیرتر آپ کرد؟!!!
حالا اون اصلا مهم نیست آپم نکنه یا بکنه یا وبلاگشو تعطیل کنه اشکال نداره اما شما من خیلی خوشحال میشم زود به زود پستاتونو بخونم.
یه وقت فکر نکنید من بی‌رحمما نه اما آقای یا من یا مرگ ما باهم حساب زیاد داریم باید تصویه کنیم
حالا بچه خیلی بدیم نیست

سیما سه‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 04:04 ب.ظ http://stripped.blogsky.com

اگر چه هیچ چیز طبیعی نیست .... خوشحال میشم که به من سر بزنی.

Teti چهارشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:22 ق.ظ

سلام
مبعث مبارک

بادام تلخ چهارشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 08:24 ب.ظ http://white-black.blogsky.com/

تو که بد تر از من هنوز آپ نکردی که!
کجایی؟

دنیای من شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 04:35 ب.ظ http://khesareh.blogsky.com

درود,ای لحظه ی شفاف!در بیکران تو زنبوری پر می زند.
جالب بود
موفق باشی.

آپریشه گیتی شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:06 ب.ظ

وب سایتت جالبه
موفق که هستی!

امیدوارم موفق تر بشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد