Moni Gallery
.
.
.
آدم متفاوتی شده بودم، در دنیای متفاوتی زندگی می کردم که همه چیز جدید و روشن بود، اما همه قضاوت های عادیم ترکم کردند. انگار که ذهنم کاملا خشک شده بود و ذهن جدیدی داشتم، زیبا و زلال اما ناآشنا و سخت برای از پس برآمدن . تمام واقعیت های معمولی قدیمی بی مصرف [از بین] رفته بودند...
ـIris Murdoch
.
.
چه هیجان انگیز و در عین حال ترسناک و غریب
اینکه ادم بتونه ذهنشو از همه قراردادهای و ساخته های پرداخته بشری جدا کنه و به معنای واقعی جزئی از طبیعت بشه ، تصورش کمی سخته
اونوقت دیدگاه و پنجره ما به دنیا چطوری خواهد بود ؟! واقعا تصورش هم سخت و غریبه !
***
همیشه از حضورت خوشحال می شم ممنون که بهم سر می زنی
سلام عزیزم... خوبی؟
راستش من جدی میگم! میزان حضورت تو ذهنت زیاده!
خیلی موضوعاتی و که انتخاب میکنی می پسندم! چالشی هستند! به فکر وادارم میکنه! دو خط مینویسی و آدمو وامیداری سی خط توضیح بده!! یعنی به حرف میاری.. واسه این بحثتم خیلی حرف زیاده.. خیلی!!!
من یکی از دغدغه های ذهنیم این بحث توه! دوستدارم پیش زمینه هایی رو که در مورد آدمها تو ذهنم هستند دور بریزم! هی به خودم میگم.. دیگه نه! در مورد این آدم قضاوت نکن! شاید برداشت قبلیت غلط بوده!! ولی باز هم گاهی پیش میاد.. خصوصا با کسی که مشکلی داری! یا برخورد تندی باهاش داشتی! اونجوری بلا استثنا همه رو دوست میداشتی.. چون قضاوتها هستند که ذهنیتها رو می سازن! و ذهنیتها هم احساسات رو! نه؟
آدمن دیگه...اگه غیر این بودن باید تعجب میکردیم..