.
.
.
جایی که جهل نعمت است،
عاقل بودن حماقت است.
ـThomas Gray
.
.
.
.
جالبه...
هر وقت چیزی یادم می آد،
بقیه یادشون نمی آد...
و وقتی چیزی یادم نمی آد
همه یادشونه
.
.
.
که این آخری البته زیاد اتفاق میافته!
.
.
.
?!eitherway, I fail! But what if it's not just me and memory*
+
یادش بخیر پارسال این موقع چه برفی باریده بود و می بارید و ...
.
.
چرا دیگه برف نمی باره؟
Tandi Venter
?Where is the wisdom we have lost in knowledge
?Where is the knowledge we have lost in information
T.S.Eliot
.
.
.
.
.
داشتم فکر می کردم به اینکه چطوری ما می دونیم که قراره یه روز نباشیم و با این حال جوری زندگی می کنیم که انگار همیشه هستیم..
فکر کنم دقیقا همینه که فکر می کنیم اون یه روزی حالا حالا ها نیست...
می دونم که اگه باورمون بشه یا اینکه بخواهیم همش بهش فکر کنم اونوقت نمی تونیم زندگی کنیم و اینکه این فراموشی گاهی لازمه برای اینکه زندگیمونو «زندگی کنیم»..که همینم خودش یه تضاده..
خیلی عجیبه
نه این بی تفاوتی
منظورم همین نبودنه
همه چیزا و کسانی که دوسشون داریم باشن و ما نباشیم...
نباشیم؟
حداقل تو این قالبی که الان هستیم!
خیلیا تا به حال به این موضوع فکر کردن..راجع بهش صحبت کردن..فلسفه بافتن..کتاب نوشتن..از جنبه های مختلف ولی هیچ کس نتونسته این پارادوکس قوی زندگی و حل کنه..یا براش توضیحی پیدا کنه..
.
.
.
پس بهتره تا می تونیم زندگی کنیم!
حالا که اینجاییم و اگه نه همه ولی خیلی از اونایی که دوسشون داریم هم اینجان..
فکر کنم اگر می تونستیم لحظه ها رو درک کنیم و براشون ارزش قایل باشیم می شد راه حلی پیدا کرد..
.
.
نمیشه گفت بده..
توهم
این که فکر کنی یه چیزی هست
اونم جوری که دوست داری
بعدم باورش کنی
چون باید باورش کنی
تا ادامه بدی
گاهی جالبه
متفاوته
گاهیم لازم
شایدم یه زمانی تنها راه بریدن از واقعیتای تلخی باشه که تجربه می کنی
اما بعدش یادت میره که نمی تونه واقعی باشه فقط چون تو باورش کردی!
بعد یه دفعه، بدون این که بفهمی
از اون بالا می افتی پایین و سرت به سنگ می خوره و
واقعیتا رو دوباره می بینی..
می بینی که همه چیز سر جاشه..فقط تو نبودی..
نه جالبه
نه لازم
چون فقط باعث شده که واقعیتا را نبینی و
از دنیایی که توش بودی دور شی..
فقط برگشت و سخت می کنه
چون توهمم تاریخ مصرف داره
وقتی دورش تموم میشه
اگه بخوای ادامش بدی
هیچ اثری نداره دیگه
هیچ
.
.
.
.
.
.
وقتی بیشتر از همیشه به کسی احتیاج داری..همه ناپدید می شن.
شایدم ظاهرا هستن ولی دیده نمی شن..
نمیشه ام انتظار دیگه ای داشت.
اگه فکر می کردن که داری، حتما بودن.
اگه داشتی حتما می گفتی!
اصلا مگه حرفای سکوت شنیدن داره؟
.
.
یه وقتی بودم. یه دوست خوب. کسی که گوش می کرد.
کسی که بود وقتی کسی به بودن یه نفر احتیاج داشت.
اون موقع نمی فهمیدم چطور کسی می تونه
به کسی فقط برای درد دل اجتیاج داشته باشه..
و بعد..
حالا می فهمم.
برای همینم حالا بهتر می تونم قبولش کنم.
ولی هنوزم نمی تونم بگم.
چون وقتی که به کسی احتیاج داری...
.
.
.
.
.
Moni Gallery
.
.
.
آدم متفاوتی شده بودم، در دنیای متفاوتی زندگی می کردم که همه چیز جدید و روشن بود، اما همه قضاوت های عادیم ترکم کردند. انگار که ذهنم کاملا خشک شده بود و ذهن جدیدی داشتم، زیبا و زلال اما ناآشنا و سخت برای از پس برآمدن . تمام واقعیت های معمولی قدیمی بی مصرف [از بین] رفته بودند...
ـIris Murdoch
.
.
.
.
.
یکی می پرسه یعنی چی؟ این کار چه معنی می ده؟
اون یکی هم فکر میکنه که می دونه یعنی چی!
پس دیگه نمی پرسه..
.
.
.
.
داشتم راجع به یه چیزی فکر می کردم..
بعد گفتم اینو بنویسم..ولی الان یادم نیست چی بود؟!
.
.
نه! یادم نمی یاد!
.
.
.
Steve Thoms
این دنیا برای آنهایی که فکر می کنند کمدی ست،
و برای آنها که احساس می کنند تراژدی.
-Horace Walpole
.
.
افلاطون: ...خانه ما جای دیگری ست و ما را مانند آهنربا به خود می کشاند.
سقراط: ...خانه ما شاید جای دیگری باشد، اما ما محکوم به تبعیدیم، به زندگی با هم تبعیدیهامان.
ـIris Murdoch
.
.
.
.
.