یه حسی بود که می گفت
دوستش داشت...
همه سعی شو می کرد ..
تا کم نیاره..
شایدم زیاد اصرار کرده بود..
.
.
.
بزرگ بود براش..
از حرکت بی تعادلش می شد فهمید..
از چرخای بزرگش ...
پاهاش به سختی به رکابا می رسید..
اما شوق و ذوقش تو همون حرکت زیگزاگش مشخص بود..
.
.
.
فکرا و برداشتایی که دیگران راجع بهمون دارن خیلی جالبه...
خیلی وقتا حرفاشون بدجوری بهمون اثر می کنه..
گاهیم نمی دونیم چی راجع بهمون فکر می کنن..
گاهیم با این که می دونیم اهمیت نمی دیم که چی فکر می کنن در مورد حرفامون..کارامون...حتی فکرامون.....
ولی فکرا و برداشتایی که خودمون راجع به حرفا و کارا و
حتی فکرای خودمون داریم چی؟
حتی زمانی که نمی دونیم چه معنایی می تونن داشته باشن...؟
.
.
ربطی نداشت فکر کنم!
.
.
اوهوم
خیلیم ربط داشت
یه بار خوندم
برگشتم
دوباره خوندم !
عجب دختریه این! چرااینطوری حرف می زنه !!!
بازهم برگشتم و باز هم خوندم
و مثل قبلا فکر کردم منصوره بیشتر از نیمی از حرفاشو می خوره حتی تشبیهات دور رو هم سانسور میکنه
و من باز هم گیج می شم !
Hamun lezate ani b kheili chiza miarze,hala che ahamiati dare k vasash kheili bozorg bashe 2 min baadam b kale biad zamin,miarze b lezatesh...fekre khodemun moheme b sharti k khales vase khodemun bashe,hamishe yejur mishe k tahesh bedune inke befahmim fekraye baghie mishe fekraye ma!
باور کن منصوره
هر چقدر روون تر باشی , حرف بزنی چه با خودت چه با دیگران راحت تر نفس می کشی یه باردر یک مورد امتحان کن البته در زندگی بیرون نت
درون ریزی آدمو خفه م یکنه
or the best part i can remember
سخت ترین قسمتش اینجاست که نمی دونیم چه فکرای داریم چی می خوایم و یا چه معنی می دن...
سخته!
این نقاشیش خیلی خوشگله...
میدونی از چی لذت میبرم..
ازون لحظه یی که
میرم بالا
و از بالا به خودمو کارام نگاه میکنم
حس فوق العاده ییه..
همه چیز انگار که جای خودشون باشن
تنشی در آدم ایجاد نمیکنن..
شاید واسه اینه که با چیزی
هم هویت نمیشیم
نیستی؟