Evelyn Peterson
.
.
.
دیگر نمی توانست بر دوش بکشد..
.
.
همه آرزوها
همه ترس ها
همه غم ها
همه نگرانی ها
همه دوست داشتن ها
همه انتظارها
همه اشک ها
و
همه نگفتنی هایش
.
.
را در کوله باری ریخت و
در جایی دور
جا گذاشت
.
.
.
.
.
.
.
حالا می توانست پرواز کند.....
.
.
یعنی می شه همشون ریخت توی کوله و رفت .سبک شد ؟
مرسی خیلی باحال بود
بوسسسسسسس
بی نیازی خیلی خوبه ..
سلام.ممنون سر زدی
زیبا بود
کار سختیه که ادم حرف نزده دوست داشتن هاشو هم بذاره و پرواز کنه ...
حتما محبور به تغییر بوده و این شجاعته
***
نقاشیها رو در نهایت ذوق انتخاب می کنی
سلاام
آخ!!چقد مناسب حال و احوال بود!
سلام

خسته نباشی
راستش هنوز خوب نشدم یعنی بدترم
ولی دکترم گفت فعلا نیازی به عمل جراحی نیست و برام ۵ماه آب درمانی تجویز کرده اگر با آب درمانی و فیزیوتراپی خوب نشدم انشاالله بعد از عید عمل می کنم
در ضمن خیلی ممنونم که هنوز هم به فکرم بودی شما خیلی مهربونید
دوسستون دارم
قربونت
شاد باشی
محمد
تو چه ساده ای و من ، چه سخت / تو پرنده ای و من ، درخت./ آسمان همیشه مال توست / ابر، زیر بال توست / من ، ولی همیشه گیر کرده ام. / تو به موقع می رسی و من، / سال هاست دیر کرده ام. / خوش به حال تو که می پری! / راستی چرا / دوست قدیمی ات _ درخت را _ / با خودت نمی بری؟
سلام
جالب بود
منم اپیدم دوست داشتی به منم سر بزن
بایس
سلام این روزها حس پاییزی نیومده سراغت!!!
چه قدرتی داشت
افسانه که نیست داستانت؟؟؟
یه جای همه ارزوها و ترس ها و...رو یکجا جا گذاشت؟!
چه خیال خوشی.
خوبی منصوره ؟
کجایی ؟
سلاممممم عزیزم!

خوش به حالش.. مثه بالن خودشو سبک کرده!! همیشه فکر می کنم آدمی که خودشو از همه چیز بی نیاز کنه خیلی قویه ولی آیا بی آرزو میشه زندگی کرد؟؟؟!! انگیزه من امیدمه .. اگه نباشه؟؟؟؟
آپم خواستی یه تک پا بیا
سلام.با برگی از زندگی شخصی ام آپم و منتظر نظرت دوست من
سلام منصوره
کجایی ؟؟؟
دارم نگران می شم
سلام.موفق باشید.وقت کردین به وبلاگ من هم بیاید.