یه سری مجموعه های از پیش تعیین شده تو ذهنمون داریم که وقتی با کسی آشنا می شیم سریعا بدون هیچ تردیدی تو یکی از این مجموعه ها می گنجونیمش..
آدما برامون یه تیپن...یا آرومن...یا ساده ان...یا حرف گوش کنن...یا مغرورن...یا درسخونن...یا مذهبین....یا الکی خوشن...یا بی دردن یا دردمندن یا هزارتا چیز دیگه... کافیه یکی از اون «خصوصیات» رو تو شخصیتشون ببینیم...دیگه تمومه...تکلیفشون مشخص می شه...یه برچسب ابدی بهشون می زنیم...
آدما رو «آدم» نمی بینیم در واقع ...شیء می بینیم درست مثل چیزی که اگزیستسیالیست ها می گن...این فرد که جلومونه اینطوریه...و هیچ وقتم فکرم نمی کنیم که یه ادم ...یه انسان چند بعد می تونه داشته باشه...
برای همینم رابطه هامون اکثرا رابطه یه انسان با یه انسان دیگه با هزار جور وجه از شخصیت نیست...یه رابطه بستهِ محدود و تعریف شدس...پس اگه هر اتفاقی بیفته که این فرد و از اون غالبه درآره..ذهنمون هنگ می کنه...نمی تونیم قبول کنیم...پس یه جوری با هزار جور دلیل و برهان می خوایم هرطوری که شده جاش بدیم تو همون مجموعه اش...
هر چیز تعریف نشده ای خارج از سیستم تلقی می شه پس باید یه جوری حذف شه یا تبدیل به یکی از غالبای تعریف شده دوست داشتنی و راحت الحلقوم خودمون شه...همون قهرمانای آشنای داستانای بچگیمون..
واقعا چرا نمی تونیم یه ذره از این غالبا در بیایم؟ آره همه مقصرن...از کوچکترین بخش جامعه تا بزرگترینش...هممون ادامه اش می دیم...تو این غالبا بدجوری گیر کردیم..
کاش یه روزی برسه که بتونیم آدما رو خارج از یه غالب تعریف شده ببینیم...یه انسان متفاوت ببینیمش..هممون از هم متفاوتیم ولی همیشه فکر می کنیم ماییم که با بقیه فرق داریم...نه؟
.
.
البته اگه منظورتون از غالب همون قالب باشه قطعا همین طوره که میگید! برچسب هایی که به آدم ها می زنیم معمولا کار رو خراب میکنه!
بله دقیقا منظورم همون بود.قالب نه غالب!!
اره ،ادمها باهم فرق می کنن . امیدوارم به این شعور برسیم ادمها رو ان طور هستن ببینیم و درک کنیم، نه ان طور که خودمان گمان می کنیم هستن.
اره . شاید در وهله اول اینطوری به نظر برسه
ولی این فقط یه نظریه ست
نمیشه همیشه اینطوری فکر کرد
چون ذهن ادم نمی تونه به یه چیز گنگ و یا نا محدود فکر کنه
احتیاج به قالب داره که عموما از اموخته های پیشینیان به دست میاد و گاهی از تجربیات شخصی
ذهن ما یه ریاضی تمام عیاره
به یه سری قالب احتیاج داره و یه سری نقاط ( همون صفات در ادم ها ) تا اون نقاطو با یکی از قالب ها هم طراز کنه و پی به خصوصیات شبیه اون بپردازه با این مزیت که قادره اون قالب های به دست اومده رو با شناخت و تجربیات شخصی تغییر و اصلاح کنه
چون ذهن ما به نا محدود احاطه نداره نمی تونه بدونه قالب حرکت کنه چون هر فردی یه دنیای نا محدود و نا شناخته ست
فقط ادم ها باید قالب ها رو با خوش بینی تغییر و استثنا در نظر بگیرن البته بعضی وقت ها باید عکسش عمل کرد که اونم در اثر تجربه به دست میاد
ادم ها تحت تاثیر محیط رفتار میکنن پس میشه تحت قالب های اون محیط در نظر گرفت
موفق باشی
آدما مو جودات عجیبی هستن خیلی نابن تک تک
اما حیف که قدر خودشونو نمیدونن همش رو صورتشون نقابه اگه خودواقعیشونو رو نشون بدن مسلما ما هم با الفاظی مثل مذهبی الکی خوش ... بهشون برچسب نمیزنیم
موفق باشی
من فکر میکنم اصلا نباید به آدما فکر کرد ..باید رهاشون کرد...زمان و خودشون ...باعث میشن که بشناسیشون..بفهمیشون...اما روزی که بخوای یکیو بشناسیو بفهمی..اونوقت امکان اینکه به اشتباه بیوفتی و اونارو جوری بسازه که خودت میخوای زیاده..
سهلامممم منصوره جان !
خوبی عزیزم؟!
مرررررسی که اومدی !!
حالا دوباره بیا :)))))
منتظرتممم !
روزات برفی
خیلی زود میبینیم
خیلی زود رای می دهیم
خیلی زود تصمیم میگیریم
خیلی زود شعار می دهیم
خیلی زود همرنگ جماعت می شویم
خیلی زود دست و دلمان می لرزد
خیلی زود گریه میکنیم
وحتی خیلی زود قضاوت می کنیم در مورد زمین و زمان
فارغ از اینکه خیلی زود دیر می شود...............
-------------------------------------
خیلی ساده می شود آدم بود
فقط کمی صبر - فکر و تامل و سپس قضاوت .......
---------------------------
متن شما جالب بود . نکته سنجی تان جالبتر
طبعتان بلند و همتتان روز افزون.