.
.
واقعا سخته که همه بخوان با حدس و گمان از احساس آدم یا از ذهنیتش سر در بیارن..
نه برای بقیه...آره..برای اونام سخته ولی...
برای خود آدم..
نمی دونم چرا خیلی چیزا رو نمیشه گفت..نمیشه توضیح داد..
تازه وقتی سعی کنی که بگی..تازه سوء تفاهما شروع می شن..
هر کسی برای خودش برداشت می کنه..
ولی خب اونام حق دارن که هر طوری که می خوان برداشت کنن..
اما بعضی چیزا شاید همون گفته نشه بهتره ... ولی اونوقتم یه حصاری میشه دور خود آدم..
می گن همه چی تو کلماته و از کلماته..
ولی من از اولشم با این نظریه مشکل داشتم!
شاید مشکل اینجاست که اونام تو قالب کلمه گذاشته میشن ولی نمیشه به زبونشون آورد..
همه ام فکر می کنن که آدم نمی خواد...
یه جایی واقعا تحملش سخت میشه ولی..
نمی دونم...
دوست داشتم می تونستم...
واقعا دوست داشتم.....
.
.
وبسایت جالبی **********
******************
اااااااااااااااااااااگه خواااااااااااااااااااستی بیاااااااااااااا کلللللللللبه م"ن" براااااااااای تباااااااااااادل لینک...
************************************************
************************************************
************************************************
***************************************************
راه سختی پیش رو داری!
خدا کمکت کنه!
در آغز هیچ نبود
در آغاز فقط کلمه بود
گفتن یا نگفتن مسئله این است!
دیروز به دنیا آمدم عاشق شدم دیروز و دیروز بود که من مردم
چه خوبه که آدم بتونه نگه همیشه گفتن که آدمو میندازه تو دردسر نه نگفتن گفتن از احساست گفتن از خودت کاش میشد نگفت
همیشه گفتن آره..ولی کاش آدم حداقل می تونست..بعد نمی گفت بعضی چیزا رو...آره همه چیزو نباید...ولی..تونستنش خودش کلیه!
کلا آدم هیچیو نفهمه خوبه...اگه بخوایم نمیشه بفهمی..
لبخند بزن و بی خیال
این کارو می تونم بکنم...فعلا!
برای اینکه خیلی چیزا در قالب کلمه نمی گنجه!
((و من اکنون رسیده ام به جایی که باید دفتر را پاره کنم و قلم را.....))
ادامشو می خوای برو سراغ دکتر علی شریعتی
گرچه نمی خوام مثه خودم معتادت کنم!
دوست نابابی نیستم!
زیرا نعمت بزرگیست نفهمیدن!
خودمم کلی دوسش داشتم..هنوزم.. ولی خیلی وقته نخوندم...مرسی که دوست ناباب شدی!!
ولی بعضی وقتا...خلاصه سخته دیگه..
باهات موافقم بعضی وقتها آدم نمی تونه احساسات و اون چیزی که مد نظرش هستش رو با کلمات و جمله ها بیان کنه
ممنون که یه نفر همدردی کرد با من..در مورد من که دیگه ثابت شد..نمی تونم بگم..حتی اینجا!
دوس داشتم که نگم...دوس داشتم که نفهمم...کاش هیچ کس از احساس آدم سر درنیاره...کاش میشد انقد حصار بزرگی به دورت بکشی که هیچ کی نبیندت....کاش اصلا واژهای نبود...
حالا انقدر غمگین نباش دیگه...
خب همین دیگه..آدم وقتی می فهمه نمی تونه نگه...پس من چرا می تونم..یعنی من نمی فهمم..یا چی بالاخره؟
حق با شماست.
من همیشه گفتم انسان باید عملگرا باشه !
در ضمن از کامنت شما ممنونم .
هر کس هر جور هم برداشت کنه فرقی نمیکنه مهم اینه که تو حرفتو صادقانه بگی
هر روز با زغال روی دیواز سیاهی می نویسم:
تنهایی را عشق است.
هیچ وقت عادت به درد دل کردن نداشتم. ولی گاهی لازمه آدم به بعضی ها اعتماد کنه. من خودم هم بدم میاد ولی لازمه. اما باید طرف اهل باشه.
ولی آخرش همیشه بی فایده ست..لازم شاید..ولی همون عادته الکی درست نشده که..نمیشه..