فصل NO

The silence depressed me. It wasn't the silence of silence. It was my own silence. ~Sylvia Plath, The Bell Jar

فصل NO

The silence depressed me. It wasn't the silence of silence. It was my own silence. ~Sylvia Plath, The Bell Jar

...Tears, Idle Tears

 

‌                                          Bill Stephens

 

«خود را به گریه می اندازم تا به خود ثابت کنم که اندوهم توهم نیست: اشک ها نشانه اند نه ابراز [احساس]. با اشک هایم، داستانی می سرایم، اسطوره ای از اندوه می سازم و زین پس با آن خو می گیرم: می توانم با آن زندگی کنم، زیرا با گریستن، به خود هم‌سخنی قوی می بخشم که «حقیقی ترین» پیام ها را،  از تنم، نه از سخنم، دریافت می کند.»

 

                                                                                      -Roland Barthes

.

.

 

 

*دوست نداشتم ترجمه اش کنم ولی به هرحال اصلش فرانسه ست و به هر صورت ترجمه بود و در ضمن دلم نیومد کسی حرفشو -حتی با همین ترجمه سرسری که شاید همه حس و نرسونه- نتونه  بخونه..

نظرات 11 + ارسال نظر
شب قطبی جمعه 31 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:21 ق.ظ

آره
واقعا حیف بود...مطلب قشنگی بود .

مرسی که سر زدی

به شکل غمگینی فرهادم جمعه 31 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:09 ب.ظ http://miracle.blogsky.com

غربت آدماس دیگه ....بعضی وقتا یه جایی پشت شب دلت می‌خواد قایم شیو هق هق بزنی...خلاصه عقده‌های فروخفته‌ی مارو بیدار کردی...خیلی وقت دلم می‌خواد بگریم اما جایی نیست که بشه آدم گریه کنه...

Teti جمعه 31 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 04:39 ب.ظ

در مورد غم و گریه میشه جملات زیبایی نوشت اینم یکیشه
ولی در نوع خودش جالبه و تفکر خالق متنو میرسونه

محسن مقدم جمعه 31 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:27 ب.ظ http://lovesky.blogsky.com


خوب شد ترجمه کردی . هنوز فرانسه بلد نیستم !!!

ممنون از کامنت شما .

سارا یکشنبه 2 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:52 ق.ظ http://randeshode.blogsky.com

سلام منصوره جان
خوبی؟من چند وقتی نبودم
پس نظرمو تو پست آخرت می نویسم
زیبا!
بعضی هاشونو ارتباط زدم
ولی اعتراف می کنم آخری دیگه ساییده شده واسه من یکی.
ترکیدم....
ممنون که سر می زنی
پایدار باشی و پویا

آزاده یکشنبه 2 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:37 ق.ظ http://callmyname.blogsky.com/

میدونی! دیگه اشکها هم نمی تونن سیل اشکی که از وجودم سرریز میشن، رو بیان کنند..

atena یکشنبه 2 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:45 ق.ظ http://sookote-shab.blogfa.com

سلام
دوست خوبم
اومدم
اما حیفم اومد نظرمو برات نزارم
وب قشنگی داری
خیلی قشنگ
از دردو دلاتم خوشم اومد
موفق باشی
یا حق

به شکل غمگینی فرهادم دوشنبه 3 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 03:56 ب.ظ http://miracle.blogsky.com

من نمی‌خواستم برگردما فعلا ..!!تقصیر تو شد...یکی شاکی شد خودت جواب باید بدی..!

بله بله.. جواب هم می دهیم :D آفرین که برگشتی!

Teti دوشنبه 3 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 08:44 ب.ظ

مرسی سر زدی
اپ کردم

منصور سه‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:40 ق.ظ http://http:/www.sepidehforg.logfa.com

نمی دانم چه باید کرد بمانم یا که بگریزم
اگر خواهم بمانم با تو می بازم جوانی را
وگر خواهم که بگریزم چه سازم زندگانی را
گریزان بودن از یک سو غم دلدارم از یک سو
کجا باید زنم فریاد این درد نهانی را

یه سر بزن پشیمان نخواهی شد
قربانت

رعنا سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 04:28 ب.ظ http://anastasia1.blogfa.com

خیلی مطلب های جالبی رو ترجمه کردین.عالین. من ۱۵ سالمه ولی فکر می کنم می تونیم دوستای خوبی برای هم باشیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد